باهیا

باهیا

سلام.
به باهیا خوش آمدید.
اگر رایحه را در دنیای واقعی می‌شناسید و او از حضور شما در باهیا بی‌اطلاع است، منت بر سر رایحه گذارید و به حضور در باهیا خاتمه دهید!
ممنونم.

سه شنبه, ۲ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۲۷ ب.ظ

در کجایی؟ در بلندی! چی می‌خوری؟ نون قندی!

در همون زمانی که گوگل در جواب برای «خرید مفصل گوی و کاسه کاتالوگ» چیزی برای گفتن نداره و ویکی‌پدیا رو پیشنهاد می‌ده که داره مفصل‌های گوی و کاسه‌ی بدن رو توضیح می‌ده، در جواب به «ball and socket joint shop» سایت‌هایی رو می‌آره که حتا فایل کَد هم به آدم تحویل می‌دن!

کجای کاریم ما آخه!

آهان داریم نون قندی‌مون رو می‌خوریم؟

حله حله. -______-

۰ نظر ۰۲ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۲۷
رایحه :)
شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۸ ب.ظ

پروژه|بستان

من ازت معذرت می‌خوام که در جواب به «عزاداری‌هات قبول باشه!» نگفتم «همچنین».

من معذرت می‌خوام اما فکر می‌کنم همه‌ش تقصیر خودته. اگر دستت نخورده بود و اون پیام متعفن و نفرت‌انگیز رو فوروارد نمی‌کردی، تمام حسن ظن‌هایی که برای تو در وجودم ذخیره کرده بودم به یک باره دود نمی‌شدن. با هر صدایی که از حنجره‌ی تو خارج می‌شه و به گوش من می‌رسه اون پیام، اون روز و شب‌ها که فکرهای ترسناک و تهوع‌آور به سرم زد و اون صبح‌ها که به امید پاک شدن اون پیام چشم باز می‌کردم میاد جلوی چشم‌هام و فقط به این دلیل دهن‌م رو باز نمی‌کنم و فحشی نمی‌دم که تو خیلی خیلی ساده‌لوحانه، فکر می‌کنی چون زیر اون پیام دو تا تیک نیومد یعنی من هم ندیدم‌ش...

ای کاش دستت نمی‌خورد و لگد نمی‌زدی به حسن‌ظن‌های من!

۱ نظر ۳۰ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۴۸
رایحه :)
شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۳۹ ب.ظ

چرا ای‌طو شد پَ؟!

این روزها اتفاق‌هایی که بخوام در موردشون این‌جا بنویسم کم نیست!

محرم و عزاداری‌ها، استاد راهنمای پروژه، بی‌جنبگی در وقت‌گذرانی روزمره با بعضی آدم‌ها و اهلِ فراهانِ متولدشده در قطر(!).

ولی انگار چیزی از درون بهم می‌گه که نگو، ننویس، تعریف نکن! بهم می‌گه فرض کن تو گفتی، نوشتی، تعریف کردی، چه فرقی به حال چه کسی داره و چه چیزی به چه کسی اضافه می‌کنه؟

فکر می‌کنم جلسه‌ی گزارش پروژه‌ی امروز، طلسم رو شکست و من به آغوش گرم باهیا بازگشتم. :دی

۰ نظر ۳۰ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۳۹
رایحه :)
دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۱۶ ق.ظ

ستیز

شاعر می‌فرماد که:

سر تو دعوااست بین دل و عقل‌م...

۰ نظر ۱۱ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۶
رایحه :)
پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۳۴ ق.ظ

آسیاب به نوبت

یه وقت هست خدا می گه ببین! من می خوام تو به فلان درد مبتلا بشی، ببینم عاشقی یادت می ره یا نه. ولی یه وقت هست خدا می گه ببین! من می خوام فلانی به فلان درد مبتلا بشه، ببینم تو عاشقی یادت می ره یا نه!

حالت دوم به مراتب سخت تر و رنج آورتره. باید منتظر باشی که عزیزت دردش رو بکشه، دووم بیاره و رشد کنه و در تمام این مراحل تو نظاره کنی...

۰ نظر ۲۴ تیر ۰۰ ، ۰۰:۳۴
رایحه :)
جمعه, ۱۸ تیر ۱۴۰۰، ۰۱:۲۱ ب.ظ

کلااافه

این یه قانون تغییرناپذیره که شما هر وقت هدفون‌ت رو نیااااری، قطعا بهش نیاز پیدا می‌کنی!

 

 

خیلی واضح نیست آیا؟!

۱ نظر ۱۸ تیر ۰۰ ، ۱۳:۲۱
رایحه :)
سه شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۵۲ ق.ظ

خاک کوی دوست یا حالا شیرینی کوی دوست

خدایی چی می‌شه که یه نفر رو عکس خاگینه‌ی زعفران می‌نویسه به تار و پود ضریحت دخیل بسته دلم؟

لابد این آدم با این دست فرمون برای امام حسین هم رو دهین می‌نویسه...

خیلی هم بی مزه. :)

۰ نظر ۰۱ تیر ۰۰ ، ۰۰:۵۲
رایحه :)
چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۰۷ ب.ظ

چون خیلی مهمه و باید بدونید :دی

این که امروز پلاک‌م رو تحویل می‌گیرم و فردا دیگه با درد فک و دندون روز رو شروع نمی‌کنم، خیلی خوش‌حال‌کننده‌ست.

۰ نظر ۲۶ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۰۷
رایحه :)
سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۳۵ ب.ظ

مناظره ۱۴۰۰

خدایا مغز ما داره تیلیت می‌شه توسط این عزیزان. خدایا ما احساس چرکی می‌کنیم بعد از تموم شدن مناظره. خدایا ما داریم اذیت می‌شیم.

خدایا تو رو خدا مواظب ما باش.

مخلص شما.

رایحه.

۰ نظر ۱۸ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۳۵
رایحه :)
شنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۱۹ ب.ظ

لااله‌الاالله

قبل از مناظره‌ی اول انتخابات ۱۴۰۰ اگه از من می‌خواستن دو صفت از فرد انتخابی‌م رو بگم، می‌گفتم آزادگی و تقوا. الان می‌گم هوش و صداقت!

 

دِ آخه آدم انننننقد خنگ؟

خوبه آدم دروغ هم می‌خواد بگه تمیز عمل کنه! لامصب یه جوری چرت و پرت بگو که با سه ثانیه سرچ معلوم نشه!!

:|||||

۰ نظر ۱۵ خرداد ۰۰ ، ۲۰:۱۹
رایحه :)