شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۳۹ ب.ظ
چرا ایطو شد پَ؟!
این روزها اتفاقهایی که بخوام در موردشون اینجا بنویسم کم نیست!
محرم و عزاداریها، استاد راهنمای پروژه، بیجنبگی در وقتگذرانی روزمره با بعضی آدمها و اهلِ فراهانِ متولدشده در قطر(!).
ولی انگار چیزی از درون بهم میگه که نگو، ننویس، تعریف نکن! بهم میگه فرض کن تو گفتی، نوشتی، تعریف کردی، چه فرقی به حال چه کسی داره و چه چیزی به چه کسی اضافه میکنه؟
فکر میکنم جلسهی گزارش پروژهی امروز، طلسم رو شکست و من به آغوش گرم باهیا بازگشتم. :دی
۰۰/۰۵/۳۰