باهیا

باهیا

سلام.
به باهیا خوش آمدید.
اگر رایحه را در دنیای واقعی می‌شناسید و او از حضور شما در باهیا بی‌اطلاع است، منت بر سر رایحه گذارید و به حضور در باهیا خاتمه دهید!
ممنونم.

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۴۹ ب.ظ

سلام بر اهل لااله‌الاالله

توی زندگی هر آدمی روزهایی هستن که اون‌قدر سخت و تلخ و دل‌گیر شروع و تموم می‌شن، که حس ناجور اون روز تو عمق قلب و جون‌ش می‌مونه و چه بسا هیچ‌وقت فراموش نشه...

این توصیف‌ها حداقل در مورد دو دوره از زندگی من(تا به این‌جا) صادق‌اند. روزهایی که تازه مادربزرگ‌م رو از دست داده بودم و روزهایی که پدربزرگ‌م تازه ما رو تنها گذاشته بود.

هر دو دوران گره می‌خورن به یک محوطه‌ی خاص از بهشت زهرا(س) و در نهایت به یک مکعب مستطیل تنگ و تاریک.

هر وقت که توی این فضا قرار می‌گیرم همه‌ی خاطرات ناجور و احوالات بد اون روزها میاد جلوی چشمم. نمودار ECGای که خط شده، لبی که دیگه نمی‌خنده، دعای جوشن صغیری که روی پارچه‌ی سفید نوشته شده، بدنی که بعد از سفر به حمام زیرزمین خونه برای آخرین بار خوش‌بو و خوش‌پوش شده، یه تیکه چوب خشک درخت حیاط، عقیق انگشتر، نخی که چهل تا گره خورده و یعنی ملک چهل بار خونده شد، تربت، خاک، اشک و تنهایی، و تنهایی، و تنهایی...

هر چه قدر که سعی کنم تو احوالات خوش برم و سر بزنم، فایده نداره! «من رو بکشی هم حال‌م با این‌جا خوب نمی‌شه!»

۰۰/۰۱/۰۱
رایحه :)

نظرات  (۱)

ان شاء الله مهمان اباعبدالله باشن ..

پاسخ:
ان‌شاءالله...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی