جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۲۳ ق.ظ
گلایههای یک ننوسوار
خدایا جسارت به محضر شما نباشه ولی این خوف و رجا خیلی مقولهی بیخودیه.
د آخه آدم داره درد میکشه، غصه میخوره، بعد آخرش هم معلوم نباشه بندهی بدت بوده که نتیجهی بدیهاش رو دیده، یا شما آدم رو دوست داشتی خواستی بگی اوهوی! بدو بیا سمت من کارت دارم.
خدایا میدونم کلا ما رو تو آمپاس آفریدی ولی حقیقتا اگه بغل خودت نبود ما هم نبودیم الان.
خلاصه که در هر صورت شکرت.
۰۰/۰۲/۱۷